اولش شوکه بدی شدم طوری که آستانه تحمل اعصابم کاهش یافت
کلا همیشه در چنین شرایطی زیاد نمیتونم با کسی حرف بزنم ، بیشتر دوست دارم سکوت کنم و سکوت دیوانه کننده ای که می خوای حرف بزنی و کاری کنی ولی نمیشه ، معمولا تو این شرایط ها گریه نمیکنم ، از رها کردن هم بدم می یاد و به هر شکلی که شده راهی رو پیدا می کنم به قولی
راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت .
سه شنبه پیش کارم بعد از این که دیدم آموزش و گروه همکاری نمیکنند به ریاست دانشکده کشید . و کمی طرف منو گرفت ، قرار بود دیروز با هملاسی ام که تهران نیست بیاد بریم دانشگاه حرف بزنیم ، به هر دری زدم با هر کسی حرف زدم تا راهی پیدا کنم و مجدد به ریاست دانشکده محترم علوم پایه علوم تحقیقات رسیدم ، واقعا نمیدونم چی شده بود تغییر موضع داده بود که هی می گفت دو واحد درسی که پاس نکردین چه درسی هست ؟ و دقیقا این مشکلی هست که از سه شنبه پیش اومده و هیچ کدوم از استادان و مسئولین پاسخگو نیستنتد . در حالی که همکلاسی ام اشک ریخت من دیگه صبرم لبریز شد و اصلا نمیدونم چی شد که یهو با صدای بلند به رئیس دانشکده گفتم : از این دانشگاه شکایت می کنم ، ادعای خسارت می کنم و انصراف میدم و میرم تا لکه ننگی رو این دانشگاه بمونه که با دانشجوی دکتری چطور برخورد می کنند .
انگار واقعا باید این طور حرف میزدم که یهو رئیس دانشکده محترم یادش افتاد تبصره ای هست که میشه دو واحد کم مون با افزایش واحدهای چپایان نامه جبران بشه . فقط در این مدت کمتر از یک هفته فهمیدم قدرت اجرایی بالایی دارم و روی بسیار زیادی در حرف زدن با مقامات
، ,کنم ,حرف ,ام ,یک ,راهی ,از یک ,امتحان جامع ,دو واحد ,کنم و ,کمتر از
درباره این سایت